بزرگنمايي:
يزدانلاين- براي تماشاي يکي از زيباترين خانههاي قديمي يزد شال و کلاه ميکنم تا وسعت همه زيباييهايي که شنيده و بارها در ذهن تصوير کردهام را از نزديک ببينم خانهاي که در دل بافت تاريخي يزد جا خوش کرده و بيتوجه به همسايگان سنگي و سيمانياش حيات خود را ادامه ميدهد.
آدرس به دست، راهي کوچههاي تنگ و باريک کاهگلي بافت تاريخي ميشوم، کوچههايي که مملو از زيبايي است اما چهرههاي ناآشنا با لباسهايي از دياري ديگر، همانها که مهمانان ناخوانده ميخوانندشان، گويي تناسبي با اين خانههاي خشتي ندارد.
از پلاک خبري نيست اما کد پستي در کنار يک در چوبي قديمي اما خوشرنگ و لعاب خودنمايي ميکند، يک تکه فلز آبيرنگ در کنار آنهمه رنگ خاکي.
معماري زيباي يزدي از در ورودي تا سرداب زيرزمين
به دنبال زنگ ميگردم اما خبري از زنگ نيست، فقط دو کلون در دو سمت در ديده ميشود، شنيده بودم که در قديم يکي از اين کلونها را زنان و ديگري را مردان مينواختهاند تا صاحبخانه با صدايي که از در شنيده ميشود، بفهمد پشت در زن است يا مرد، کلون دايرهاي شکل را چندين بار به در کوبيدم اما خودم احساس ميکردم بااينهمه صداي موتور و ماشين، بعيد است اين صدا به داخل خاله برسد.
مدتي کوتاه منتظر ماندم و در گشوده شد، مقابل چشمانم فضايي تاريک بود، از دو پله که آنها هم خشتي بود، پايين رفتم، دو پله ديگر در سمت راست و اين بار وارد فضاي «هشتي» شدم، جايي شبيه اتاقکي چهار پنجمتري، با سقفي بلند و گنبدي شکل و تزئينات زيبايي در سقف، با عبور از اين اتاقک يا همان هشتي که انگار هشتضلعي نيز به نظر ميرسيد، وارد حياط شدم.
اصلاً گمان نميکردم بعدازاين هشتي وارد چنين فضايي شوم، يک حياط نسبتاً بزرگ که دورتادور آن اتاق بود با درهاي چوبي و شيشههاي رنگي، روبروي يک اتاق بدون در که بادگيري بر فراز آن پيدا بود، يک حوض کمعمق با عرض شايد 1.5 متر اما با طول حدود 5 متر وسط حياط بود و دورتادور حوض نيز درختان نارنج و انار و گلهاي لالهعباسي و شمعداني.
همانگونه بود که شنيده بود، نهايت زيبايي و سادگي، از طرف صاحبخانه که او هم انگار اينجا ساکن نيست و گاهي براي ميزباني از مهماني درب خانه را ميگشايد، به تالار هدايت شدم، همان اتاقي که در نداشت و بر بالايش بادگير بود. اگرچه گردوغبار همهجا را فراگرفته اما چيزي از زيباييهاي تالاري که ديوارش مثل ديوار حياط کاهگلي و با ردههايي از گچ تزئين شده بود و بر ديوارش چهار پنج طاقچه درآورده و از آن پارچههاي ترمه آويزان و کف با زيلو و پشتيهاي ترمه پوشيده بود، کم نميکرد.
به قول امروزيها کاملاً نوستالژيک بود، گرچه از اين خانهها کمتر ديده بودم و هرگز سعادت زندگي در چنين خانههايي را نداشتم اما کاملاً ميشد انرژي نهفته در اين خانهها را حس کرد، سفرههايي که در همين تالار گسترده ميشد، عصرهايي که با آبپاشي بر روي کاهگل و خشتهاي حياط، بوي خاک همهجا را فراميگرفت و با عطر شکوفههاي بهارنارنج در هم ميآميخت و يک عالم زيبايي و دلانگيزي ديگر.
خانم صاحبخانه، نوه مالک اصلي اين بنا بود و پدربزرگش که معماري مشهور و چيرهدست بود، حدود 100 سال پيش اين خانه را خودساخته و تا حدود هفت، هشت سال پيش هم، يعني تا زماني که مادربزرگش زنده بود، اين خانه هنوز بوي زندگي ميداد و مسکوني بود.
خانم صالحي که نوه دختري استاد سيد محمد بنا است، خود يکي از پژوهشگران فرهنگ عامه يزد بوده و سالهاست درباره يزد و فرهنگ آن دستبهقلم است.
انگار ميدانست چه ميخواهم، تکتک عناصر موجود در بنا را توصيف و فلسفه ايجاد آن را بيان کرد، از اينهمه هوش و درايت معماران يزدي شگفتزده شده بودم.
قپههاي طلايي روي درهاي قديمي نشان از دين صاحبانه دارد
از همان در ورودي شروع کرد، ميگفت: در قديم همه درها چوبي بوده و تقريباً تزئينات يکساني براي درها بهکاربرده ميشد، آن قپههاي طلاييرنگي که اغلب بر روي درهاي قهوهايرنگ خودنمايي ميکند، بسته به کوچک يا بزرگ بودن در، پنجتايي، دوازدهتايي يا چهاردهتايي است که اين قپهها نشان از مسلمان بودن صاحبخانه و اعتقاد آنها به پنجتن آل عبا، دوازده امام يا چهارده معصوم دارد و ازآنجاکه زرتشتيها و مسلمانان و تعدادي از خانوارهاي يهودي در يزد سالها در کنار هم ميزيستهاند، درها و نشانهايي که روي آنها ميگذاشتند معمولاً نشان از دين صاحبخانه داشت.
از کلونها هم ميگويد، همانهايي بود که من هم شنيده بودم، کلون گرد صداي ظريفتري دارد و بهاصطلاح صداي زير دارد که زنان آن را مينواختهاند و کلون مستطيل شکل صدايي بم دارد و مردان آن را مينواختهاند و اين کلونها دقيقاً کاربرد آيفون تصويري امروز را دارد، با توجه به اعتقاداتي که مردم آن زمان داشتند، اگر زني پشت در بود، تا حد امکان زن خانه براي باز کردن در مراجعه ميکرد و اگر مرد بود، مردان مراجعه ميکردند يا زن خانه باحجاب کامل بر آستانه در ظاهر ميشد.برعکس حالا که با باز شدن درب خانه، تا ته آشپزخانه و گاهي اتاق خواب و ... پيداست، آن موقعها حتي براي حياط خانهها هم حرمت قائل بودند و هشتي در واقع حد فاصل ميان فضاي بيرون و فضاي درون خانه بود.
هشتيها هم کاربردي برآمده از فرهنگ مردم يزد داشتهاند. خانم صالحي در مورد هشتي ميگويد: برعکس حالا که با باز شدن درب خانه، تا ته آشپزخانه و گاهي اتاقخواب و ... پيداست، آن موقعها حتي براي حياط خانهها هم حرمت قائل بودند و هشتي درواقع حدفاصل ميان فضاي بيرون و فضاي درون خانه بود که همين فضا را در برخي شهرها بهجاي هشتي، بيروني ميخوانند.
کاهگل هم اوج درايت يزديها براي خانهسازي بوده، در اين مورد ميگويد: کاهگل زودتر از بقيه مصالح ساختماني خنک ميشود و اين قابليت را دارد که خنکي را تا ساعتي در خود ذخيره کند دقيقاً مثل کوزه که ميتواند آب درون خود را گوارا نگاه دارد، ازآنجاکه يزد اقليمي گرم داشته، کاهگل در خنک نگاهداشتن تأثير بسزايي داشته ضمن اينکه همين کاهگل، در هواي سرد، نور خورشيد را زودتر به خود جذب ميکند و در زمستانهاي سوزان و خشک کوير، سبب گرمتر شدن فضا ميشده است.
مريم صالحي در مورد اتاقهاي سهدري و پنجدري نيز دانستههايش با دنيايي از خاطرات شيرين زندگي با مادربزرگ و پدربزرگ و خالههايش آميخته ميشود، ميگويد: در قديم بچهها بهويژه پسرها بعد از ازدواج بلافاصله مستقل نميشدند و معمولاً حداقل 10 سالي با پدر و مادر خود در اين خانهها زندگي ميکردند.
سردابهايي که يخچال مردمان قديم بود
اتاقهاي سهدري و پنجدري از لحاظ رفت و آمد، اتاقهاي کاملا مستقلي هستند و گرچه همه دورتادور حياط ساخته شده و پنجرههايي رو به حوض دارند اما ورودي همه آنها مستقل است، آنهايي که با فرزندانشان زندگي ميکردند، اين اتاقها را در اختيار آنها قرار ميدادند و هميشه بهترين اتاق براي نوعروسها بود و مطبخ يا همان آشپزخانه نيز معمولا در زيرزمين بود زيرا در قديم که يخچالي وجود نداشت، از زيرزمين و سرداب خانهها به عنوان يخچال استفاده ميشد.
اما بادگير يکي از بينظيرترين سازههاي ساختمانهاي قديمي يزد است، بادگيرها معمولاً بر روي تالارها، همان اتاقهاي بيدر بزرگ ساخته ميشدند و اين اتاقها در تابستان محل استراحت و نشستوبرخاست اهالي خانه بود زيرا اين سازهها دقيقاً کار کولر را انجام ميدادند.
خانم صالحي ميگويد: تالارها دقيقاً مقابل حوض و در ارتفاعي حدود يک تا دو متر بالاتر از حوض ساخته ميشدند و بادي که از بادگير وارد تالار ميشد، از تالار به روي آب حوض ميرسيد و بهاينترتيب بقيه فضاهاي خانه نيز اندکي خنکتر ميشد و به اين دليل بود که تحمل گرماي هوا در روزهاي گرم تابستان قديم يزد، قابلتحمل بود.
وي ميافزايد: روزهايي که هوا خيلي گرم بود، در اتاقهايي که معمولاً کنار سرداب در زيرزمين ساخته ميشد، اقامت ميکردند و با آب ريختن در حوض سرداب، فضايي بسيار مطبوع و دلنشين و خنک در زيرزمين خانههاي قديمي فراهم ميشد و معمولاً روزهاي مردادماه که گرما به اوج ميرسيد، اهالي خانه اغلب در سرداب به سر ميبردند البته برخي خانهها نيز سرداب نداشتند.
فلسفه شيشههاي رنگي از زبان خانم صالحي نيز شنيدني بود، اولين دليلي که معماران يزدي از شيشههاي رنگي در قابهاي گرهچيني شده استفاده کردند، رنگ و نما بخشيدن به حياط خانهها بود زيرا کاهگل رنگ خاکي دارد و اگر رنگهاي ديگر به خانهها اضافه نميشد، خانهها دلمرده ميشدند به همين دليل حوضهاي فيروزهاي، شيشههاي رنگي، پارچههاي رنگبهرنگ ترمه و دارايي، گلهاي لالهعباسي و درختان نارنج و انار بهخوبي توانسته بودند روح زندگي را در خانههاي ظاهراً بيروح کاهگلي بدمند.
وي ميگويد: کمکم به اين کشف رسيدند که شيشههاي رنگي در ديد حشرات به خاطر ساختار چشم آنها اختلال ايجاد ميکند و مانع ورود حشرات ميشود و از آنجا يزد به عنوان يک منطقه گرمسير، حشرات بسياري داشت، به تدريج استفاده از شيشههاي رنگي در خانهها باب شد.
کارکرد فضاهاي خانههاي قديمي يزد مبتني بر سبک زندگي ايراني - اسلامي
|
نام فضا يا المان
|
کارکرد
|
در ورودي
|
در قديم همه درها چوبي بوده و تقريباً تزئينات يکساني براي درها بهکاربرده ميشد، آن قپههاي طلاييرنگي که اغلب بر روي درهاي قهوهايرنگ خودنمايي ميکند، بسته به کوچک يا بزرگ بودن در، پنجتايي، دوازدهتايي يا چهاردهتايي است که اين قپهها نشان از مسلمان بودن صاحبخانه و اعتقاد آنها به پنجتن آلعبا، دوازده امام يا چهارده معصوم دارد
|
کلونها
|
کلون گرد صداي ظريفتري دارد و بهاصطلاح صداي زير دارد که زنان آن را مينواختهاند و کلون مستطيل شکل صدايي بم دارد و مردان آن را مينواختهاند و اين کلونها دقيقاً کاربرد آيفون تصويري امروز را دارد، با توجه به اعتقاداتي که مردم آن زمان داشتند، اگر زني پشت در بود، تا حد امکان زن خانه براي باز کردن در مراجعه ميکرد و اگر مرد بود، مردان مراجعه ميکردند يا زن خانه باحجاب کامل بر آستانه در ظاهر ميشد
|
هشتي
|
هشتي درواقع حدفاصل ميان فضاي بيرون و فضاي درون خانه بود که همين فضا را در برخي شهرها بهجاي هشتي، بيروني ميخوانند
|
اتاقهاي سهدري و پنجدري
|
اتاقهاي سهدري و پنجدري ازلحاظ رفتوآمد، اتاقهاي کاملاً مستقلي هستند و گرچه همه دورتادور حياط ساختهشده و پنجرههايي رو به حوض دارند اما ورودي همه آنها مستقل است، آنهايي که با فرزندانشان زندگي ميکردند، اين اتاقها را در اختيار آنها قرار ميدادند و هميشه بهترين اتاق براي نوعروسها بود
|
بادگير
|
بادگيرها معمولاً بر روي تالارها، همان اتاقهاي بيدر بزرگ ساخته ميشدند و اين اتاقها در تابستان محل استراحت و نشستوبرخاست اهالي خانه بود زيرا اين سازهها دقيقاً کار کولر را انجام ميدادند
|
شيشههاي رنگي
|
اولين دليلي که معماران يزدي از شيشههاي رنگي در قابهاي گرهچيني شده استفاده کردند، رنگ و نما بخشيدن به حياط خانهها بود زيرا کاهگل رنگ خاکي دارد و اگر رنگهاي ديگر به خانهها اضافه نميشد، خانهها دلمرده ميشدند
شيشههاي رنگي در ديد حشرات به خاطر ساختار چشم آنها اختلال ايجاد ميکند و مانع ورود حشرات ميشود و ازآنجا يزد بهعنوان يک منطقه گرمسير، حشرات بسياري داشت، بهتدريج استفاده از شيشههاي رنگي در خانهها باب شد
|
همه عناصر موجود در اين خانهها از ديدگاه اين پژوهشگر فرهنگ عامه يزد از بادگير، هشتي، حوض، دربهاي چوبي، زيرزمين، سرداب، تالار، شيشههاي رنگي، اتاقهاي سه دري و پنجدري، سقفهاي گنبدي شکل، گچبريها و شيشهکاريهاي هنرمندانه، کاهگل و خشت، نارنج و انار و مو و صدها عنصر ديگر هر يک فلسفهاي بينظير داشت.
هيچ عنصر تجملي و بيکاربردي در خانههاي قديم يزد نبود
مواردي که معماري را يا متاثر از اقليم يزد و کمبود آب و نبود انرژي به شکلهاي امروزي بوده است يا برگرفته از فرهنگ و تدين مردم اين ديار و تقريبا هيچ عنصري بياستفاده يا تجملي در خانههاي قديمي يزد مشاهده نميشود.
اما اينکه امروز نيز ميتوان از اين عناصر خاص و شگفتانگيز استفاده کرد يا خير، سئوالي بود که در تمام طول مسير بازگشت ذهنم را مشغول خود کرده بود.
آرامش، معنويت، صرفهجويي در انرژيهاي آب و برق و گاز و ...، صفا و مهرباني، همه و همه از مواردي بود که کمتر ميشد در خانههاي سنگ و سيماني که در مسير بازگشت، کمي آنسوتر از بافت تاريخي يزد، صفآرايي کرده بودند، مشاهده کرد.آرامش، معنويت، صرفهجويي در انرژيهاي آب و برق و گاز و ...، صفا و مهرباني، همه و همه از مواردي بود که کمتر ميشد در خانههاي سنگ و سيماني که در مسير بازگشت، کمي آنسوتر از بافت تاريخي يزد، صفآرايي کرده بودند، مشاهده کرد.
يکي از اساتيد دانشکده هنر و معماري يزد معتقد است هنوز هم ميتوان از عناصري مانند بادگير، شيشههاي رنگي و ... به راحتي قابل استفاده است.
محسن عباسي در مقابل اين سئوال که پرسيدم آيا امروز هم ميتوان از بادگير و ديگر عناصر معماري قديم استفاده کرد، گفت: من در مقابل اين سئوال، پرسش ديگري از شما دارم، چرا فکر ميکنيد نميشود از بادگير استفاده کرد، چرا ما به کيفيتي از شناخت از معماري بومي خود رسيدهايم که استفاده از بادگير را در شرايط کنوني نشدني ميپنداريم و چرا جريان معماري ما به سمت و سويي رفته که اين ترديدها و تشکيکها در ذهن مردم شکل ميگيرد که آيا ميشود از عنصري کارآمد، سبز، دوستدار محيط زيست، سالم و ارزان در معماري امروز استفاده کرد يا خير؟
وي افزود: به نظر من، بله ميشود استفاده کرد و اگر امروز استفاده نميشود مشکل در شناخت ما از معماري به طور عام و شناخت ما از معماري گذشته به طور خاص است و حتي ميخواهم از اين هم پيشتر بروم و بگويم مشکل در نوع نگاه ما به عالم و زندگي است.
عباسي بيان کرد: امروزه در دنياي توسعه يافته استفاده از سيستمهاي سرمايش و گرمايش انرژيخوار که به آنها سيستمهاي فعال گفته ميشود در حال کاهش است و در مقابل سيستمهاي خودپايي چون بادگير که بدون نياز به انرژيهاي بازگشت ناپذير کار ميکنند و به آنها سيستمهاي غيرفعال گفته ميشود به شدت در کانون توجه قرار گرفته زيرا مردم و متخصصان در اين جوامع ميدانند و باور کردهاند که امروز منابع انرژي به شدت تحليل رفته، محيط زيست در معرض نابودي است و حتي سلامت جسمي و بهداشت کاربران در هنگام استفاده از سيستمهاي فعال در معرض خطر است.
استاد دانشکده هنر و معماري دانشگاه يزد ادامه داد: در حال حاضر متخصصان داخلي و خارجي پيشنهادهاي متنوعي در زمينه روزآمدي و کارامدي تکنولوژي بادگيرها ارائه کردهاند، استفاده از پانلهاي مرطوب در تنوره بادگير، آب فشانهايي که با مصرف آب حداقلي باد خنکتر و با رطوبت بيشتري را در اختيار ميگذارند، فيلترهايي که گرد و غبار هواي دميده شده از داخل بادگير را جذب ميکنند و دهها پيشنهاد ديگر اما ما کماکان در مقابل سيستمهاي طبيعي مقاومت ميکنيم.
وي تصريح کرد: مسئله اساساً استفاده از بادگير نيست به نظر بنده بيشتر از اينکه اين مشکل در حوزه معماري مطرح باشد مشکلي فرهنگي، مديريتي و اقتصادي است، زيرا براي جامعه امروز الگوي سکونت ديگري ترويج ميشود و جامعه نيز ميپسندد.
عباسي عنوان کرد: در يزد ما که نسبت جمعيت آن به مساحت شهر، پايين است زندگي آپارتمان نشيني شکل گرفته، مردم استفاده از کولر گازي را مطلوب و استفاده از بادگير را دون شأن خود و اساساً غيرعملي مي دانند، نه مديريت شهري تلاشي براي فرهنگ سازي کرده، نه دانشگاهها و مراکز تحقيقاتي فرصتي يافتهاند و تشويق شدهاند تا به ارائه امکان عملي بودن اين فناوري و کموکيف آن بپردازند.مسئله اساساً استفاده از بادگير نيست به نظر بنده بيشتر از اينکه اين مشکل در حوزه معماري مطرح باشد مشکلي فرهنگي، مديريتي و اقتصادي است، زيرا براي جامعه امروز الگوي سکونت ديگري ترويج ميشود و جامعه نيز ميپسندد.
وي ادامه داد: از سوي ديگر اين مشکل مرتبط با منافع عدهاي قليل است که در پشت واردات ميليون دلاري برندهاي خارجي سودهاي کلان مي برند، در آمدي که اگر کسر ناچيزي از آن صرف فرهنگسازي براي پذيرش عمومي بادگير ميشد يا در اختيار دانشگاهها و مراکز تحقيقاتي گذاشته ميشد در معماري امروز، ما بادگيرهايي داشتيم که خدماتي مطلوب و امروزي ارائه ميدادند.
عباسي تصريح کرد: بر اين اساس با قاطعيت اعلام ميکنم که بله ميشود از بادگير در معماري امروز استفاده کرد و حتي ميخواهم از اين پاسخ فراتر رفته و بگويم هنوز هم بادگير بهترين گزينه براي سرد و مرطوب کردن فضاها در اين اقليم است مشروط به آنکه مسئولان، کارشناسان و مردم بادگير را بهعنوان يک فناوري کارآمد و روزآمد باور کنند و براي ترويج و استفاده از آن هر کس به سهم خود فعاليت فرهنگي، علمي و مبارزه با مافياي اقتصادي مخالف آن را سرلوحه کارهاي خويش قرار دهد و اين امر کار دشواري نيست در چارچوب يک برنامه هدفمند و مشارکت نهادهاي ذينفع و ذينفوذ امکانپذير است هرچند بنده فکر ميکنم تا زماني که درآمد حاصل از نفت وجود دارد، ما اين کار را نخواهيم کرد.
عباسي ادامه داد: اميدوارم در عمل استفاده از سيستمهاي سرمايش و گرمايش طبيعي و سبز در آيندهاي نزديک محقق شود کما اينکه در جهان پيشرفته اين مسير با سرعت در حال طي شدن است.